ـــقـافلـهـــــ

پخش و پلا نگاری مـــــــــــــــن

دلواژه...

نه نایِ رفتن

نه رویِ ماندن

هیچکدام در این پیدا نمیشود...

:(

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۶ ۱ نظر
رضا تائب

مادر

این اعتراف مادر عیسی مریم است؛"هر مادری که مادر زینب نمیشود!"


فاطمیه

۰۷ فروردين ۹۳ ، ۰۵:۰۰ ۷ نظر
رضا تائب

سال نو فاطمی مبارک...



هر سال سریعتر از سال پیش میگذرد
با تمام خوبی ها و بدی ها
و ما هنوز نمیفهمیم ک یک چیز کم داریم و...
سال 1393
شروعش با جمعه
نیمه شعبانش جمعه
پایانش با جمعه
به ما گفته اند ظهورش هم جمعه است
آقای ما،مولای ما دعا کن برای ما...
مشهدی ها بچه محل های امام رضا وعده ما فردا جمعه 9 صبح دیدار مرید و مراد،امام و امت،بچه های مشهد با یچه مشهد: ))))
و سال جدید فاطمی تون مبارک باشه ان شاالله در سایه امام خامنه تا ظهور...
و یادمون باشه کاری نکنیم ک دل حضرت مادر از ما بگیره
و
سوگند به ایزد و به قرآن مجید
سوگند به حیدر و به زهرای شهید
نامردم اگر سیه به این تن نکنم
گور پدر عید من و سال جدید

پ.ن : نه این ک حتما جمعه،هر وقت وقتش باشه 3شنبه هم روز خداست: )))
۲۹ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۵۰ ۱۱ نظر
رضا تائب

شهر غریب

بنا به درخواست بعضی دوستان تازه به تازه عکس ها رو میزارم...



همین ورودی اول باب السلام هست،باب السلام رو از 9 سالگی خوب به یاد دارم...


۲۰ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۲۴ ۱۰ نظر
رضا تائب

بدون شرح،بیرون شهر

و دلی ک میگیرد...
پ.ن: اگه دلت نمیگیره دل نیست گِله.
۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۳۵ ۱ نظر
رضا تائب

بدون شرح

داشتم تو پیاده رو میرفتم یهو دیدم مردم دارن ی جوری نگام میکنن فوری ی آینه گیر آوردم دیدم ئی وای من عزتم سرریز شده داره همیجور میریزه...
شما اخیرا احساس عزتمندی نکردین؟!!
من که کاملا محسوسه اصن ی وضی...
ی روز یکی رو تو خیابون دیدین که از حلق و گلوش داره ی چی میریزه اون منم عزتم سر ریز شده باز.

i/icons/s23.gif






پ.ن: خب وقتی سواد ندارین الکی در مورد ی چی حرف نزنین دیگه حاج حسن فریدون ناراحت میشه،برین قشنگ این جزئیاتی رو که ظریف جون بیان کرده رو بخونین اونوخ بیاین دو کلوم حرف حساب بزنین.
پ.ن: این سبد مبد هم خیلی خوبه دیگه گداهایی که از دولت گداپرور قبل مونده بودن بین مردم رو شناسایی میکنن 3 سوته بین جمعیت *جَموریش میکنن.i/icons/s29.gif
*جموری= وقتی ی تعداد میریزن سر یه نفر خفتش میکنن تا بمیره رو میگن "جموری" که همون "جمهوری" بوده و به دعوای نابرابر گفته میشه،در این روش کسی قصاص نمیشه و فقط خونبها پرداخت میشه.
۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۱۱ ۸ نظر
رضا تائب

سکانس اولیه خلقت!



اگر اهل فیلم سینمایی و کلا فیلم باشین دقیقا میفهمین چی میگم...
این یک تکنیک سینمایی قشنگ هست که اول فیلم با نشون دادن یک سکانس مختصر سعی میشه رویه کلی فیلم رو برسونه اگر چه ممکنه تا انتهای فیلم کاملا واضح نباشه این سکانس اما بسته به هوش و ذکاوت افراد بعضی اول ،وسط یا آخر فیلم متوجه میشن که اون سکانس اول چه ارتباطی با فیلم داره.
مثلا سریال مختار نامه با سکانسی شروع میشه که مختار ی حرکتی میزنه و اون خوک رو که مزارع رو خراب میکنه میکشه.
حالا سکانس تماشایی و اولیه خلقت چی هست؟
خب به نظر بنده میشه به ماجرای رانده شدن ابلیس اشاره کرد که همون اول خلقت آدم اتفاق میفته و به نوعی میشه تا ته ماجرا رو خوند!!!

حالا ماجرا چی هست؟

ماجرا از این قراره که ابلیس زورش میاد ولایت آدم خاکی رو بر خودش قبول کنه.

توجه کنید ابلیس الان تو ذهن من و شما چهره منفی هست اما اون موقع برا خودش یال و کوپالی داشته کم که نیست 6000سال.

تازه وقتی اینجوری میشه میاد به خدا میگه یک نماز میخونم برات که 2000 سال طول بکشه!!!!!

یعنی یک سوم عمرش!مثلا اگه من 60 سال عمرم باشه 20 سالش فقط یک نماز بخونم که وسطش وقفه هم نباشه!

به هر حال رونده میشه و فیلتر اصلی معلوم میشه! اون فیلتر هم جز "ولایت پذیری" نیست.

یعنی هرجا رو نگاه کنیم اون کار درست ها که جایی کم نیاوردن و فلان و بهمان بعضی هاشون به آزمون ولایت که رسیدن زدن جاده خاکی و مردود!!!!

تو دوران خودمونم کم نیستن اینجور افراد که چشم دیدن ندارن که ولایت کسی رو بر خودشون قبول کنن.

به نوعی خدا بوسیله آزمون ولایت مومن رو از منافق جدا میکنه،یا اصلا بهتر بگم ویژگی منافق اینه که چشم نداره ولایت کسی رو نسبت به خودش ببینه؛ و جالب هم اینجاست که ما هم باید از این صافی رد شیم!!!!

یا رد میشیم یا پشتش میمونیم و الفاتحه...


۱۲ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۲۱ ۰ نظر
رضا تائب

آن سخن کز دل برآید...

حکمت بازی ها کودکانه را اکنون میفهمم
 "زووووووووووووووووو"
تمرین این روزهای نفسگیر بود...
من که از همان زمان اول بودم...

۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۵۶ ۰ نظر
رضا تائب

دوشنبه سیاه

جایی برای حرف نگذاشتند...

گذاشتند؟!!

این هم از دوشنبه سیاه

امروز در خاطرم خواهد ماند.



۳۰ دی ۹۲ ، ۱۸:۲۶ ۵ نظر
رضا تائب

شیخ نگاشت...

امروز شیخ رضا در پی ما وقعی جانکاه سر به جیب مراقبت داشت که ناگاه نعره بر آورد  "اُرِکا".

مریدان جملگی در کار شیخ مانده و مبهوت جلالش به او خیره شده.

شیخ رضا این مرید را گفت آن صندوق بیاور.

این ، آن بیاورد و شیخ رقعتی بیرون کشید و بازخواند و مریدان را گفت چراکه امتحانات نزدیک و در طول ترم به بطلان گذشته و قدمی پیش نرفته و از سویی دروس تلنبار شده شیخ احساس میکند کمی درس بخواند خداوند تبارک و تعالی قهرش نیاید.

پس شیخ بر آن شد تا پستی روانه وبلاگش کند که کار ده پست به تنهایی کرده باشد تا اگر مدت مدیدی زیق وقت او را امان به روز کردنش نبود خوانندگان این اثر نگویند شرم باد این پیر را...

پس اول پست آن باشد که انگشت سبابه امان را تا ته تو چشم معدود فتنه گران و سران ملعونش کرده بلکه عبرتی باشد بر دگران و در این باب پوستر ناقابل نیز صله ایست از جانب شیخ رضا بر مریدان که در ذیل آمده...



دوم پست را مختصر و مفید گویم و این باشد که ایام بر شیعیان تسلست باد...

و دیگر پست این باشد مریدان جملگی را لازم دانسته تا که بر شیخ خود دعا نموده که نصرت یابد در امتحانات بر اساتید:)


۰۸ دی ۹۲ ، ۱۶:۴۶ ۲ نظر
رضا تائب