ـــقـافلـهـــــ

پخش و پلا نگاری مـــــــــــــــن

۱۶ مطلب با موضوع «بی ربط نوشت» ثبت شده است

هعی روزگار

یک زمانی اینجا یکی می آمد یکی میرفت، خلاصه بروبیایی داشتیم و سرمان با وبلاگمان گرم بود.

چندی است جنس دغدغه مان عوض شده؛ شاید روزی برگشتیم و گفتیم آنچه را بر ما این روزها می گذرد اما نمیدانم چطور کدگذاری کنم که بعد از 3 سال یا بیشتر یادم بیاید.

روزگار خاطراتمان را با خود میبرد...

امان از سه نقطه هایی که واژه نشدند و واژه ها را زیر آب و عرق بردند.

۲۳ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۱۲ ۳ نظر
رضا تائب

چی بگم والا!

بی نهایت دلم برای اینجا تنگ شده.

حیف که سرم خیلی شلوغه وگرنه کوهی از گفتنی ها رو دارم که بگم

حیف...

حق اینجا ادا نمیشه:(

۲۰ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۴ ۰ نظر
رضا تائب

در روز عاشورا سوت میزنند و کف می زنند!

آیا خداوند عادل است؛ که مردم سال 61 هجری را با امتحانی به نام عاشورا بیازماید و مردم سال 88 را با نماز و روزه و هر چیز دیگر یا حتی امتحانی در سطح همان عاشورا با همان شرایط؟

قطع به یقین نخواهد بود، چرا که درک مردم نسبت به آن سال رشد کرده و صد البته امتحان تکراری شده است.

حال این سوال پیش خواهد آمد که پس امتحان ما چیست؟

و اما جواب اینکه امتحان ما سخت تر و پیچیده تر خواهد بود، اما با نگاهی به واقعه عاشورا می فهمیم که باید شمر زمان را پیدا کنیم، عمر سعد را هم.

شمر سال 61 هجری با تمام نحسی و زشتی کردار به اسم اسلام و نظام اسلامی و جهاد فی سبیل الله به جنگ با امام حاضر رفت و به قتل رساندش و با همین ظاهرسازی مردم را به میدان کربلا کشاند.

بگذاریم و بگذریم...

و اما مردم سال 88 هم باید امتحان می شدند و شدند.

و آیا به نظر شما آنهایی که در روز عاشورا به پرچم و عزاداران امام حسین(ع) رحم نکردند اگر امامشان حاضر بود به او رحم می کردند؟؟؟

و در اینجا دو موضع مطرح است که این منافقان به نظام اسلامی که به حرمت و بیرق مشکی عزای امام حسین (ع) رحم نکردند؛

یا کرده خود نظام بود که از آن به "خودزنی" تعبیر می شود و یا اینکه این منافقان و حرمت شکنان هیچ ارتباطی با "میر حسین موسوی" نداشته و ندارند.

اما این دو گزاره و موضع به راحتی توسط یکی از سران فتنه تعیین جهت شده و روشن می شود، آنجا که "میرحسین موسوی" می گوید:"شاهد مردم خداجوی بودیم" و جای هیچگونه ابهامی نمی گذارد که این دو گزاره مردود و نهایتا حرمت شکنان عاشورا همان هواداران و سینه چاکان "میرحسین موسوی" بوده اند.

 و چه زیبا دید این روزها را پیر جماران که فرمود:"سوت می زدند و کف می زدند آن هم روز عاشورا"


۰۹ دی ۹۳ ، ۱۰:۲۴ ۰ نظر
رضا تائب

مدیران فرهنگی یا مدیران فرنگی!

عاقبت رسم نوشتن یاد نگرفتم!

عده ای هم از راه نرسیده یکهو میشوند مدیر فرهنگی؛ البته در همین حد باقی میماند و العیاذ باالله اگر کار فرهنگی بکنند.

مدیونید اگر ذره ای فکر کنید به شخص خاصی اشاره می کنم.

حالا این مدیر امور فرهنگی که دوران انقلاب و جنگ رو معلوم نیست کجا گذرانده و... به کنار؛ گیریم ما قبول کنیم ازشون که مسئولشون فرمودن شما همین نامه هایی که هست رو بنویسید و وظیفه شما این هست. نیست ایشون داخل یک مجموعه کاملا مرتبط با دفاع مقدس مثلا آستان قدس مشغول بودن حتی نامه نگاری شونم به رزمنده ها کمک میکرده و حرف اون مسئولشون از حرف ولی مسلمین واجب تر بوده.

القصه اینکه زیر لحاف بودن شون رو در دوران انقلاب و جنگ و... قبول کردیم.

حالا اینکه میرماین عده ای مثل انجمن حجتیه فرقه انحرافی نیستن و مثل ما شیعه 12 امامی هستن و فقط یک ولایت فقیه رو باهاش مشکل دارن و حتی ممکنه با شخص آقای خمینی مشکل داشته باشن؛ رو کجای دلمون بزاریم!

همه اینها به کنار اینکه تا که تعداد میره بالا ایشون میفرماین سر سفره ولایت بزرگ شدن و بسیجی هستن رو کجای دلمون بزاریم!

یکی نیست بگه آقای حجت الاسلام حواست هست یانه!؟



پ.ن: محضر همیشونی که بالا عرض کردم بودیم گفتیم نمایشگاه پوستر داریم با موضوع فرقه های انحرافی انجمن حجتیه و بهاییت، نمیدونم ایشون چ سنمی با انجمن حجتیه داشتن که برافروخیدن و بحث و بالا و پایین!!!


۳۰ آذر ۹۳ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر
رضا تائب

چیزی به ذهنم نمیرسه!

سه ماه نمام چیزی ننوشتم،اما نه به این معنی که موضوعی نباشه.

تو این سه ماه گه گاه سری میزدم و هی به یاد قدیم نوشته های خودم رو خودم میخوندم.

خلاصه اینکه خاطر بعضی برامون خیلی عزیز بود و اصرار کردند که یک حالی به این وبلاگ خاک خورده بدیم.

خودم هم داشت یادم میرفت زمانی اینجا زمانها میگذشت: )

بگذاریم و بگذریم،الان برگشتم.

۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۶ ۰ نظر
رضا تائب

و قسم به زمان...


از همین الان غم آخر ماه لحظه ها رو به هم میریزه...

حیف...حیف ک نمیفهمیم و قدر نمیدونیم؛ مثل همیشه.

یک روزش گذشت...

وَالْعَصْرِ،إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ.


عمه افطار به خرما میکرد

رطب حاصل بین الحرمین

جرعه ای آب به گریه میگفت:

"به فدای لب عطشان حسین"

سفره ای ساده؛غم و بد حالی

گریه عمه و بد احوالی

سر افطار همیشه میگفت:

"جای داداش حسینمـــ خالیــــــــــــ"


پ.ن: تا مهار نفس نباشه طاعت معنایی نمیده.

پ.ن:سر سفره های افطار التماس دعا...

۰۹ تیر ۹۳ ، ۰۰:۴۴ ۸ نظر
رضا تائب

ح سین یاء نون

 


مادرت گفت بنیّ دل ما ریخت بهم

بردن نام تو غوغاست اباعبدالله...
۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۲۵ ۱۰ نظر
رضا تائب

شروع دوباره...

یا علی مَدَد





پ.ن:بچه ک بودیم تا که میخوردیم زمین،یک یاعلی میگفتیم بلند میشدیم.به یاد بچگی هام...

۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۰۷ ۳ نظر
رضا تائب

بدون شرح،بیرون شهر

و دلی ک میگیرد...
پ.ن: اگه دلت نمیگیره دل نیست گِله.
۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۳۵ ۱ نظر
رضا تائب

بدون شرح

داشتم تو پیاده رو میرفتم یهو دیدم مردم دارن ی جوری نگام میکنن فوری ی آینه گیر آوردم دیدم ئی وای من عزتم سرریز شده داره همیجور میریزه...
شما اخیرا احساس عزتمندی نکردین؟!!
من که کاملا محسوسه اصن ی وضی...
ی روز یکی رو تو خیابون دیدین که از حلق و گلوش داره ی چی میریزه اون منم عزتم سر ریز شده باز.

i/icons/s23.gif






پ.ن: خب وقتی سواد ندارین الکی در مورد ی چی حرف نزنین دیگه حاج حسن فریدون ناراحت میشه،برین قشنگ این جزئیاتی رو که ظریف جون بیان کرده رو بخونین اونوخ بیاین دو کلوم حرف حساب بزنین.
پ.ن: این سبد مبد هم خیلی خوبه دیگه گداهایی که از دولت گداپرور قبل مونده بودن بین مردم رو شناسایی میکنن 3 سوته بین جمعیت *جَموریش میکنن.i/icons/s29.gif
*جموری= وقتی ی تعداد میریزن سر یه نفر خفتش میکنن تا بمیره رو میگن "جموری" که همون "جمهوری" بوده و به دعوای نابرابر گفته میشه،در این روش کسی قصاص نمیشه و فقط خونبها پرداخت میشه.
۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۱۱ ۸ نظر
رضا تائب